سخن گفتن از فضائل امام صادق (ع) مانند گفتن درباره اقیانوسی است که نه کسی به ژرفای آن راه یافته و نه از کرانه آن اطلاعی دارد . این موضوع گرچه پایان یافتنی نیست اما دوستان فراوانی به مناسبت سالروز شهادت آن امام همام به آن پرداخته اند و من احساس می کنم بهتر است اگر به نکته ای دیگر بپردازم . گر چه گفتگو در خصوص فضائل ملکوتی و والایی مقام امامان هدایت لازم است اما کافی نیست . فکر می کنم امامان هدایت (ع) برای امروز بشر هم درسهایی کاربردی و عملی دارند که فهم و عمل به آنها می تواند بر زندگی فردی و جمعی بشر آثار خیر فراوانی بگذارد و انسان را به هدف نهایی خویش نزدیکتر گرداند .
----------------------------------------------------------------------
زمان حیات آن امام همام مقارن با فضای نسبتاً باز علمی آن روزگار است و امام نیز با گسترش دادن به حوزه علمی پدر بزرگوارش امام باقر (ع) که او نیز به نوبه خود میراث دار حوزه خصوصی امام زین العابدین (ع) بود ، به تبیین و گسترش معارف ناب قرآن و عترت پرداخت. وسعت موضوعات علمی حوزه امام (ع) به گستردگی علوم آن روزگار بود و آن حضرت نه دانشگاه و نه دانشجویان خویش را در علومی منحصر و خاص محصور نمی کردند. از سویی دیگر شاگردان این دانشگاه عظیم منحصر به شیعیان و پیروان آن حضرت نبود بلکه همه کسانی که علاقه ای به کسب دانش داشتند مجاز به بهره مندی از علوم و معارف والای او بودند . فارغ از بعد علمی و نظری آموزه های آن امام (ع) آموزشهای عملی و تربیت روح شاگردان قابل نیز در دستور کار ایشان قرار داشت و این همه در حالی بود که حاکمیت غاصبانه و ظالمانه آن روزگار می کوشید تا از فضای باز علمی آن روزگار پوستینی برای مخفی کردن جنایتهای خویش بسازد .
اکنون اجازه بدهید تا برخی از آن نکات اجمالی که از سیره و زندگی حضرت آموخته ام با شما نیز در میان بگذارم و امیدوار باشم که نظرات خوبتان مرا در این مسیر یاری خواهد کرد .
1- اصلاح فرهنگ و بالا بردن سطح دانش و تعقل در تمامی سطوح جامعه ، از اساسی ترین کارهایی است که آثار کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت ارزشمندی به بار می آورد . شیوه مبارزه امام با حکومت طاغوتی وقت ( بنا به اقتضای شرایط ) بر مبارزه علمی و روشنگریهای عقلی استوار بود . امتی که از نظر عقلانی و فرهنگی رشد یابد، بیدار می شود و با درک ارزش خویش و مقصد و مقصود واقعی زندگی اش تن به قوانین و حکومتهای غیر مشروع که انسانیت سوزند و استحمار گر نخواهد داد. در شرایط امروزی نیز اصلاح فرهنگ و گسترش تعقل و علمیت جامعه اعم از جامعه داخلی و خارجی ، زمینه را برای راهیابی انسانها به نور هدایت خداوندی آماده تر می کند . در فضایی که در داخل کشورمان شبهات و مغالطات اندیشه کش و انگیزه سوز با نامهایی فریبنده و دهان پر کن ، تعقل جامعه را نشانه می رود و شعلۀ افروختۀ وهمانیّت در گستره جهان ، مرز میان انسانیت و حیوانیت را بر می چیند و انسان را از حیوان ناطق به حیوان مؤدب بدل می کند ، اقدام عملی برای گسترش مبانی اندیشه عقلانی مبتنی بر آموزه های وحیانی دستور نجات بخشی است که از امام صادق (ع) می توان گرفت .
2- تفکیک علوم گوناگون از دین و اندیشه دینی فریب بزرگ روزگار ماست . شکل گیری نگرشی که میان علوم طبیعی و ریاضی از سویی و علوم و معارف الهی از سویی دیگر جدایی انداخته است و موجب جدا شدن دانشگاه ها از حوزه ها گردیده نه تنها موجب بریده شدن دانشگاه ها و آموزه های علوم دانشگاهی از ارتباط با معارف الهی و نگرشهای توحیدی و محروم ماندن حوزه ها ازدستاوردهای علوم دانشگاهی شده است بلکه موجب پیدایش اندیشه تقابل علم و دین گردیده است . این تقابل تا آنجا رسوخ کرده است که بسیاری از فرهیختگان حوزوی و دانشگاهی هم به دام چنین فریبی گرفتار آمده اند و هنگام سخن گفتن از موضوعی تلاش می کنند تا بگویند چنین چیزی از نگاه علمی چنین است و از نظر دینی و مذهبی چنان . گویا دین چیزی غیر علمی و علم چیزی غیر دینی می گوید !!! با چنین اندیشه آفلی موضوع علوم تجربی و انسانی به جای خلقت به طبیعت بدل شد و دانشمندان علوم دانشگاهی به جای این که مفسرین کتاب تکوینی خداوند سبحان گردند بدل به تحلیلگران طبایع طبیعی و خواص و آثار ترکیبات عناصر جدول مندلیف و سازه های فیزیکی و ترکیبات شیمیایی و ... شدند . روح الهی انسان که خلیفه الهی است تا بدان حد مهجور شد که معنایی جز روان نیافت و آن هم در نهایت تعالی اش همتای حیوانات، موجودی غریزی تلقی گردید که ارضاء غرایز عادی و مادی اش نشانه سعادت او محسوب گردد یا با کمی لطف فقط یک سر و گردن از حیوانات بالاتر رفت و ویژگی های خاصی هم پیدا کرد اما هرگز روح مجرد ملکوتی نشد . از سوی دیگر آموزهای حوزوی نیز با دور افتادن از دستاوردهای علمی روز ، خصوصاً در برخی از موضوعات علوم ، از همقدمی با زمان جا ماند و به جای این که با شناخت موضوعات امروزین و با تکیه بر اصول یقینی خود ، آموزه های خود را نو کند در برخی از مسائل بر پایه موضوعات نیم قرن گذشته یا بیشتر اندیشید و فتوا داد . گر چه خیزش امروزین حوزه و دانشگاه برای نزدیکی به یکدیگر سعی مبارکی است و بسا موجب تحرکات پر برکتی نیز گردیده است اما هنوز اندیشه غالب در حوزه و دانشگاه جدایی ذاتی این دو نهاد علمی است . این در حالی است که در دانشگاه و حوزه علمی امام صادق (ع) چنین تفکیکی روا داشته نمی شود . در همان حوزه ای که ابو بصیر در علم فقه و حدیث برجسته می شود ، هشام بن حکم در فلسفه و کلام ، و جابر بن حیّان در ریاضی و شیمی بلند مرتبه می گردند و این در حالی است که از هر یک از علوم دیگر نیز به قدر وسع خویش بهره مند بودند . باز هم کلامی از استاد علامه ، عارف و حکیم و مفسر بی بدیل زمان ما حضرت آیت الله جوادی آملی ( دام ظله ) در زمینه وحدت حوزه و دانشگاه راهگشای اندیشه ماست که می فرمودند : با برگزاری دعای کمیل و زیارت عاشورا و اعتکاف دانشگاه اسلامی نمی شود ، دانشگاه وقتی اسلامی می شود که علومش اسلامی شود . یعنی وقتی که موضوعات علوم دانشگاهی دوباره از طبیعت به خلقت باز گردد . به عنوان مثل فیزیکدان آثار فیزیکی اشیاء را معلول طبیعت نداند و محصول ماده نشناسد بلکه از همان آثار و در پس آن، خالق اثر را ببیند و معرفی کند و به جای آنکه بگویند طبیعت چنین است بگوید خدا اینچنین کرده است .برای رسیدن به چنین جایگاهی ایجاد پیوندی حقیقی و نه شعار گونه میان علوم حوزه و دانشگاه ضرورت فرو ریختن بنیان این بنای دروغین است ؛ به نحوی که نه حوزه کتاب تدوینی خداوند را بی عنایت به تفسیر علمی و آکادمیک کتاب تکوینی اش به درس بنشیند و نه دانشگاه کتاب تکوینی او را بریده از خالق آن و دور از آموزه های کتاب تدوینی اش .
3- ایجاد فضای آزاد تضارب اندیشه و مناظرات علمی ، روشنگر بسیاری از سوء تفاهم ها و از بین برنده بسیاری از شبهات است . بستر سازی مناسب فرهنگی و آموزش آداب مناظرات علمی و دوری از تعصب ورزی و تنگ نظری در دانشجویان حوزه و دانشگاه برای رسیده به هدف واحدی که همانا یافتن حقیقت و راهنمائی حق جویان است از درسهای کاربردی آن حضرت است . سیره مبارک آن امام همام (ع) شاهد روشنی بر این مدعاست .
باور کنید فکر نمی کردم این قدر طولانی بشه . هنوز چیزی از آنچه در نظر داشتم نگفتم اما به روشنی احساس می کنم که مطلبم خیلی طولانی شد . از طولانی شدن این نوشته عذرخواهی و از گفتن بقیه مطالبی که در نظر داشتم صرف نظر می کنم.
یا حق